شب تولدتوچه کارهاکه نکردم

ایوون دلتنگیمو

هی آب وجاروکردم

گفتم:

شب تولدباید

غم رورهاکرد

به چشم توخیره شد

توروفقط صداکرد


باکلاههای بوقی

مهمونهای خیالی

واسه تولدتو


یه جشن خوب وعالی


توجشن کوچیک ما

من بودم و

یه قاب عکس


یه کلبه سوت وکور


اینا همش یه خاطره ست....
7 امتیاز + / 0 امتیاز - 1392/10/10 - 22:03